جدول جو
جدول جو

معنی آبله نشان - جستجوی لغت در جدول جو

آبله نشان
(بِ لَ / لِ نِ)
آنکه فرورفتگی ها از اثر آبله بر بشره دارد. آبله دار. مجدر: سلطان سنجر گندم گون آبله نشان بود. (راحهالصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
آبله نشان
کسی که فرورفتگیهااز اثر آبله بر بشره دارد مجدر آبله رو
تصویری از آبله نشان
تصویر آبله نشان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ لَ / لِ)
آبله دار
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
نشان آبله و مانند آن بر بشره پیدا آمدن. مجدر شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبله ناک
تصویر آبله ناک
آبله دار آبله رو مجدر
فرهنگ لغت هوشیار
آبله بر آوردن، عقده ای که بسبب راه رفتن بسیار در پا پیدا شود، کوفته شدن خسته گشتن، مجروح شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبله نشان شدن
تصویر آبله نشان شدن
نشان آبله و مانند آن بر بشره پیدا آمدن مجدر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبله نشان دادن
تصویر آبله نشان دادن
نشان آبله و مانند آن بر بشره پیدا آمدن
فرهنگ لغت هوشیار